تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40141
بازدید دیروز : 37451
بازدید هفته : 189973
بازدید ماه : 512254
بازدید کل : 10904009
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 22 / 6 / 1396

در قبر چه خبر است ؟!

گويند روزى ملانصر الدين از قبرستان عبور مى كرد، پايش به سنگ قبر مى خورد و به رو افتاده ، تمام سر و صورتش پر از گرد و غبار مى شود، در اين حال به خاطرش رسيد كه خوب است خود را مرده قلمداد كند، بلكه نكير و منكر بيايند و او آنها ببيند كه چه شكلى هستند!

در اين فكر بود كه از دور صداى پاى قاطرى به گوشش رسيد، تصور كرد صداى پاى نكير و منكر است كه مى آيند، پس از ترس رو به فرار گذاشت ، در ميان قبرى مخفى شد و قاطرها كه نزديك شده بودند و بار آنها هم چينى و شكستنى بود،

ناگاه ملا از ميان قبر بلند شد، قاطرها رم كرده و بارها را به زمين انداختند و فرار كردند قاطرچى ها بسيار ناراحت شده ، ملا را گرفتند و محكم زدند و بدنش را مجروح نمودند.

ملا با صورتى خون آلود، به خانه برگشت ، زنش پيش آمده از او پرسيد كجا بودى كه به اين روزگار افتاده اى ؟

گفت رفته بودم به آن دنيا ببينم چه خبر است ،

زنش پرسيد چه خبر بود؟

گفت :

(( اگر قاطرهاى كسى را رم ندهند خبرى نيست و كسى به كسى كارى ندارد . ))


موضوعات مرتبط: حکایت ها وحکمت ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی